لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ایران ۱۴:۵۲

گفتگو با پدر پس از دو سال؛ غزاله شارمهد: پدرم از انقلاب مهسا و حکم خود بی‌اطلاع بود


غزاله شارمهد در کنار پدرش، جمشید شارمهد
غزاله شارمهد در کنار پدرش، جمشید شارمهد

غزاله شارمهد می‌گوید خودش بعد از دو سال و مادرش پس از پنج ماه توانسته‌اند با جمشید شارمهد تلفنی گفت‌وگو کنند.

دختر جمشید شارمهد زندانی دوتابعیتی گفت که پدرش هنوز در انفرادی است، وضع جسمانی بسیار بدی دارد و برای نخستین بار علائم شکستگی را می‌شد در حرف‌های او شنید.

غزاله شارمهد روز دوشنبه ۲۶ تیر در گفت‌وگو با بخش فارسی صدای آمریکا و در مورد این تماس تلفنی گفت: «انتظار این که چنین تلفنی به من بشود نداشتیم. بیش از دو سال است که من دیگر اجازه صحبت با پدرم را ندارم و فقط مادرم می‌تواند با او صحبت کند آن هم سالی دوبار. امسال حوالی ماه فوریه بود که با مادرم حرف زده بود که می‌شود حتی پیش از زمانی که حکم اعدام را برایش صادر کنند. ما خیلی نگران بودیم چون حکم را داده بودند ولی هیچ خبری از او نداشتیم. برای همین تماسش خیلی ما را خوشحال کرد به ویژه من که توانستم صدای پدرم را بشنوم و او هم توانست با من حرف بزند. طوری هم بود که دل‌نگران بودم چون آدم احساس‌هایی خاص دارد و اضطراب‌های خاصی هم تجربه می‌کند.»

خانم شارمهد ضمن نگرانی از این که چرا اجازه داده‌‌اند با پدرش پس از دو سال گفت‌وگو کند افزود: «برای همین وقتی با او حرف می‌زدم به رغم خوشحالی زیاد از این که زنده است و دارم صدای او را می‌شنوم همان موقع هم فکر می‌کردم چرا جمهوری اسلامی الان چنین اجازه‌ای داده که بتواند با من صحبت کند و مبادا این آخرین تماس او باشد. نکند به ما اجازه صحبت می‌دهند تا آرام شویم ولی همین روزهای آتی قصد دارند او اعدام کرده یا بلایی سر او بیاورند و همین نگرانی باعث شد آن ذوقی که از گفت‌وگو با پدرم بعد از این همه مدت داشتم، گرفته شود.»

او در مورد این که آیا پدرش توانسته جدا با او صحبت کند گفت: «اول با مادرم تماس گرفت و مادرم در جریان گفت‌وگو به او گفت کاش می‌توانستی با غزاله هم صحبت کنی که او هم در پاسخ گفت دیگر اجازه داده شده و می‌توانم با غزاله هم صحبت کنم. مادرم به او گفت حتما تماس بگیر و از آن‌جایی که نصفه شب ما بود، تلفن من هم خاموش بود. من مدتی است چون دیگر پدرم نمی‌تواند تماس بگیرد، تلفن را موقع خواب خاموش می‌کنم. مادرم مجبور شد سوار ماشین شده و از خانه‌اش این جا آمده من را بیدار کرده و بگوید پدرت دارد تماس می‌گیرد، تلفنت را روشن کن.»

غزاله شارمهد در این مورد که آیا پدرش توانسته چیزی در مورد وضعیت خود بگوید، گفت: «بالاخره تمام ماموران دور او هستند و نمی‌تواند آزادانه حرف بزند و بگوید کجا است ولی می‌توانست بگوید که هنوز هم و بیش از یک هزار روز است که در زندان انفرادی است. اولین باری بود که پدر من که اهل هیچ گلایه‌ای نیست و به رغم بیماری پارکینسون هیچ چیز نمی‌گوید، به من گفت: «غزال، خسته شدم.» یعنی وقتی حالش را پرسیدم اولین بار بود که نمی‌گفت خوبم، همه چیز خوب است. گفت: «خسته شدم. نزدیک به سه سال است و همان قدری است که دختر تو دارد.» دختر من حدود سه ساله است که هنوز پدربزرگ خود را ندیده است. به ما گفت «من را از این جا بیرون بیاورید». بین کلامش چیزهایی مشخص بود مثل این که به طور کل از همه چیز بی‌خبر بود. نه از انقلاب مهسا چیزی می‌دانست و حتی در مورد حکم خودش هم مطلع نبود. یعنی یک زندانی وقتی حکم خودش را هم نمی‌داند، نشان می‌دهد که این احکام الکی است و از بالا صادر می‌شود و اقداماتی سیاسی و فشاری سیاسی است وگرنه چرا از حکم خودش با خبر نیست.»

او در ادامه افزود: «سعی کردم هر چه می‌دانم و امکان انتقال دارد را به او بگویم و از اتفاق‌هایی که دور و بر او برایش روی می‌دهد باخبرش کنم. ولی ناامیدی و شکستگی را در صدایش می‌شد تشخیص داد. حالش خوب نبود، هنوز با درد قلب روبرو است. از سلول امکان خارج شدن ندارد و موج گرمای هوا در ایران حال او را خیلی بد کرده و دندان‌هایش را که شکسته‌اند، هنوز درست نکرده‌اند. حالش همین‌طور دارد بدتر و بدتر می‌شود. پیامی که به من داد، برای تمام مردم بود که درود خود را فرستاد و به رئیس جمهوری و دولت آمریکا همان پیامی را داد که من سه سال است از جانب او دارم اعلام می‌کنم. او گفت من هم شهروند آمریکا هستم، من را ربوده‌اند، گروگان گرفته‌اند و می‌خواهند بکشند. همین طور که دارید برای دیگر شهروندان زندانی از جمله اروپایی و آمریکایی دارید فعالیت می‌کنید، برای من هم فعالیت کنید. نمی‌دانم چرا کاری نکرده‌اند و چرا این قدر طول می‌دهند و منتظر چه هستند. جمهوری اسلامی یا در همین زندان‌ها و زیر شکنجه انسان‌ها را از بین می‌برد و یا آن‌ها را از طناب دار آویزان می‌کند. در مورد گروگان‌ها فقط این دولت‌ها هستند که می‌توانند کاری کنند چون کاری از دست وکیل یا کسی دیگر برنمی‌آید. ما باید این فشار را روی دولت‌های آمریکا و آلمان ادامه دهیم.»

غزاله شارمهد در مورد اقدامات فعلی و بعدی خود گفت:‌ «چون پدرم شهروند آلمان است ولی شهروند آمریکا هم تلقی می‌شود، ما سعی می‌کنیم از هر دو طرف فشار وارد کنیم. به طور معمول وقتی جمهوری اسلامی خبری به نسبت خوب را می‌دهد، قصد دارد نوعی سکوت و آرامش برقرار شود. برای مثال همان کاری که با حکم توماج صالحی کردند که نسبت به حکم اعدامی که در جریان پرونده از آن صحبت می‌شد، شرایط بهتر است. یا همان پروپاگاندایی که می‌گویند حالا زنان می‌توانند رقابت‌های ورزشی را از نزدیک تماشا کنند. به ویژه وقتی که سالگردهایی در راه است. مانند سالگرد انقلاب مهسا یا همین سالگرد ربودن او که همین اول ماه اوت است. می‌خواهند مردم را آرام کنند و برای من بسیار مهم است که اتفاقا ساکت نشویم، صدایمان را پایین نیاوریم و بلندتر صدا کنیم و کاری کنیم که همه جا و در تمام رسانه‌ها در آلمان و آمریکا و کشورهایی که هنوز دارند با جمهوری اسلامی همکاری می‌کنند و وظیفه خود را انجام نمی‌دهند، در قبال زندانی‌ها و در قبال مردم ایران هنوز کاری نکرد‌اند، اتفاقا باید صدایمان را بالاتر برده و خواسته‌هایمان را بگوییم.»

او افزود: «باید در رسانه‌ها و با هم هم‌صدا بوده و پیام خود را برسانیم و نگذاریم تمام این‌هایی که مانند پدر من گرفته‌اند یا آن‌هایی را که جانشان را گرفته‌اند، به هدر برود. این‌ها یک راهی هستند که حق ما است و اسمش آزادی و عدالت است. ما برای این هرکاری بتوانیم را انجام می‌دهیم. در آلمان پرونده‌ شکایتی علیه مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی مطرح کرده‌ایم. به دنبال ملاقات و صحبت با صدراعظم آلمان هستم. در آمریکا هم همین طور، من در سالگرد روز استقلال پیامی برای جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا دادم و گفتم باید با ما در تماس باشد. به عنوان یک شهروند این حق ما است و این جا در دموکراسی، رئیس جمهوری‌ما باید صدای ما را شنیده و با ما صحبت کنند و باید کاری که مردم آن‌ها می‌خواهند را انجام دهند و ما وظیفه داریم این حق را دنبال کنیم.»

در حال حاضر مراد طاهباز شهروند سه تابعیتی ایرانی، آمریکایی، بریتانیایی، سیامک نمازی و عماد شرقی شهروندان ایرانی آمریکایی و شهاب دلیلی، شهروند ایرانی دارای اقامت دائم آمریکا در ایران در زندان هستند.

در میان دیگر شهروندان خارجی یا دو تابعیتی زندانی در ایران می‌توان به ناهید تقوی شهروند ایرانی آلمانی، مهران رئوف شهروند ایرانی بریتانیایی، احمدرضا جلالی شهروند ایرانی سوئدی و سه شهروند فرانسوی سسیل کهلر و همسرش ژاک پاری و لویی آرنو، اشاره کرد.

XS
SM
MD
LG